درباره وبلاگ


Don't worry about others think...Most people don't use their brain very ofen
پيوندها
نويسندگان

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 27
بازدید دیروز : 47
بازدید هفته : 91
بازدید ماه : 224
بازدید کل : 14083
تعداد مطالب : 88
تعداد نظرات : 45
تعداد آنلاین : 1

EvreythinG




سلام آقای ایرانسل!

نوکرتم داداش!

یه چندتا خواهش ازت دارم. جون نَنَت عمل کن بهشون...

من تو مسابقه شرکت نمی کنم! به جون مامانم adsl دارم!

صبح به صبح، ساعت ٧ منو با اس ام اس فروش ویژه بیدار نکن...

شارژه جایزت بخوره تو سرت 1000000 تومان شارژ کنم 100تومن داخل شبکه هدیه بدی!

موبایل بانک هم نمیخوام!

اینقدر واسه هر چی زرت و زرت و وقت و بی وقت تبریک نگو!

نکن برادره من! نکن پدره من! دِ نکن لعنتی! دِ دهن منو باز نکن آخه...

من تا حالا از شما پیشواز گرفتم؟ بابام گرفته؟ داییم گرفته؟؟؟؟ کی گرفته؟؟

آخه چی میخواااای از جون من لعنتی که که میگی آهنگ های پیشواز داغ امروز اینا هستن.

آخه یکی نیست درد منو بشنوه؟؟؟




دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 18:17 :: نويسنده : negin

خرگوش می‌ره تو جنگل روباه رو می‌بینه که داره تریاک می کشه،  می‌گه آقا روباهه این چه کاریه؟! پاشو بدوییم... شاد باشیم!      

 

می رن تا می رسن به گرگه. می بینن داره حشیش می کشه، خرگوش می گه آقا گرگه این چه کاریه؟! پاشو شاد باشیم! بدوییم! 

 

گرگم پا می شه می رن 3 تایی می رسن به شیره، می بینن داره تزریق می کنه. 


خرگوش می گه آقا شیره این چه کاریه؟! پاشو بدوییم... ورزش کنیم... شاد باشیم! شیره می پره می‌خورش! 


گرگ و روباه می گن چرا خوردیش؟! این که حرف بدی نزد! 

شیره می گه: نه بابا! این پدرسگ هر روز یه قرص اکـس می زنه میاد مارو دور جنگل میدوونه! 


 



دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 18:1 :: نويسنده : negin

شبی پسرک یک برگ کاغذ به مادرش داد . مادر آن را گرفت و با صدای بلند خواند:
او با خط بچگانه نوشته بود:
کوتاه کردن چمن باغچه : ۵ دلار
مرتب کردن اتاق خوابم : ۱ دلار
بیرون بردن زباله ها : ۲دلار
نمره ی ریاضی خوبی که گرفتم : ۶ دلار
جمع بدهی شما به من : ۱۴دلار

مادر به چشمان منتظر پسر نگاهی کرد.لحظه ای خاطراتش را مرور کرد.سپس قلم را برداشت و پشت برگه ی صورتحساب نوشت:
بابت سختی ۹ ماه بارداری که در وجودم رشد کردی : هیچ
بابت تمام شب هایی که بر بالینت نشستم و برایت دعا کردم : هیچ
بابت تمام زحماتی که در این چند سال کشیدم تا تو بزرگ شوی : هیچ
بابت غذا نظاقت تو و اسباب بازی هایت : هیچ
و اگر تمام اینها را جمع بزنی خواهی دید که هزینه ی عشق واقعی من به تو هیچ است.
وقتی پسرک آنچه را که مادرش نوشته بود خواند با چشمان پر از اشک به چشمان مادر نگاه کرد و گفت:
مامان دوستت دارم
آنگاه قلم را برداشت و زیر صورتحساب نوشت : قبلآ به طور کامل پرداخت شده .
««««به افتخار تمام مادرا



دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 17:59 :: نويسنده : negin

و ۱۰ سالگی : ” مامان ،بابا عاشقتونم”
تو ۱۵ سالگی : ” ولم کنین “
تو ۲۰ سالگی : ” مامان و بابا همیشه میرن رو اعصابم”
تو ۲۵ سالگی : ” باید از این خونه بزنم بیرون”
تو ۳۰ سالگی : ” حق با شما بود”
تو ۳۵ سالگی : “میخوام برم خونه پدر و مادرم “
تو ۴۰ سالگی : ” نمیخوام پدر و مادرم رو از دست بدم!!!!”
تو هفتاد سالگی: “من حاضرم همه زندگیم رو بدم تا پدر و مادرم الان اینجا باشن



دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 17:55 :: نويسنده : negin

یکی داشت میگفت اوه مای گاد این غذاش واندرفول بود. همین اواخر دسامبر یک ناگت سیب زمینی کورن خوردم اونم در اتمسفری که دیزاینش واقعا... گفتن اوستاد میشه اسمتونو بفرمایین. گفت بله صفدر چمباتمه هستم



دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 17:52 :: نويسنده : negin

salam dostan .az in ke be webloge man sar mizanid vaghean mamnonam

man yek page ham dar facebook barayein weblog dorost kardam

https://www.facebook.com/pages/Beautiful /451541611538453

 



پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 8:11 :: نويسنده : negin

 

 

 
 

 

 

 

 

 

به ادامه مطلب برید

 



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 14:14 :: نويسنده : negin